سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رفتن اما .......... - ریحانه النبی ماهشهر
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | RSS | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو
سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، مانندآویزنده گوهر و مروارید و طلا بر گردن خوکان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :91701
بازدید امروز :6
بازدید دیروز :7
اوقات شرعی
» لینک های روزانه
» درباره خودم
رفتن اما .......... - ریحانه النبی ماهشهر
یک نرجس منتظر غریب
برای سلامتی و فرجو رضایت اباصالح المهدی از ما :::::::::::::::صلوات:::::::::::
» لوگوی ریحانه النبی
رفتن اما .......... - ریحانه النبی ماهشهر
» لوگوی دوستان
» لینک دوستان
» فهرست موضوعی یادداشت ها
» مطالب بایگانی شده
» جستجو در وبلاگ





» رفتن اما ..........

ای پادشه خوبان داد از غم تنهائی

دل بی تو به جان آمد وقتست که بازآئی

 

و بعد از رفتنت

 

شبی از پشت یک تنهائی غمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلو فر صدا کردم

 

 و تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 

پس از یک جستجوی نقره ای

 

در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهای که

 

در تنهائی ام روئید با حسرت جدا کردم

 

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی

 

 ((دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویائی ))

 

و من تنها برای دیدن زیبائی آن چشم تو را در دشتی

 

 از تنهائی و حسرت رها کردم

 

همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

 

حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و تار بی خورشید وا کردم

 

نمی دانم چرا رفتی ؟

 

نمی دانم چرا ؟

 

 شاید خطا کردم

 

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

 

نمی دانم کجا؟

 

تاکی ؟

 

برای چه ؟

 

 وای رفتی

 

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه بارید...

 

و بعد از رفتنت یک قلبت دریائی ترک برداشت

 

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد .......

 

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت

 

 تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد .

 

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود ...

 

و بعد ازرفتنت انگار کسی حس کرد من بی  توتمام هستی ام از دست خواهد رفت ............

 

کسی حس کرد من بی تو هزاران بار خواهم مرد

 

و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد ...

 

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد.......

 

و من بی آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خو نخواهی برد

 

هنوز آشفته چشمان زیبای توام .....

 

برگرد

 

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

 

 

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش تردید کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا

 

گفت تو هم در پاسخ این بی وفائی ها بگو

 

 در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

 

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید کنار

 

انتظاری که بدون پاسخ و حسرت و من در اوج پائیزی ترین ویرانی

 

 یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

 

 نمی دانم چرا ؟

 

 شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز

 

 

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ

 

آرزوهایت دعا کردم         

 

 

 

 




یک نرجس منتظر غریب:: 86/3/15:: 1:7 عصر | اللهم صلی محمد و ال محمدو عجل فرجهم ()

>سفارش تبلیغ
صبا ویژن
>> باشه ولی برام دعا کن >>>>صلوات')">